در سال 1299 در خانوادهای روستایی در لریجان از توابع شهرستان محلات کودکی به نام غضنفر دیده به جهان گشود. کودکی که بعدها به وسعت تاریخ شد. او در شهرداری تهران خدمت به خلق را برگزید لکن از جنس زمین نبود تا برای زمینیان زندگی کند. او از جنس آسمانیان بود تا به اهل زمین زندگانی را بیاموزد. جبهههای ایران بارها نام و نشانش را در گمنامی و بینشانی ثبت کرد. خواندن و نوشتن نمیدانست. از جوانی برای یافتن کار به تهران مهاجرت کرد و به عنوان کارگر شهرداری مشغول به کار شد. او در هنگام شهادت متأهل و دارای هفت فرزند بود.
با این که سن و سالی از او گذشته بود، اخبار جنگ را مرتب دنبال میکرد. دلنگران انقلاب و ناموس کشور بود. مدتی فکر رفتن به جبهه به سرش افتاده بود اما توان بازگویی آن را نداشت تا اینکه راز دل را با همسرش در میان گذاشت. همسر و فرزندانش اول تصور نمیکردند موضوع جدی باشد ولی هنگامی که از اراده جدی او با خبر شدند در دل تحسینش میکردند و به خود میبالیدند که چنین همسر و پدری دارند.
از سوی بسیج به جبهه اعزام شد و مدتی در منطقه جنگی و در واحد تدارکات لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت کرد تا اینکه در بیست و چهارم فروردینماه سال ۱۳۶۵ در دارخوین (انرژی اتمی) بر اثر بمباران هوایی دشمن بعثی همچون حبیب بن مظاهر(علیه السلام) به ملکوت اعلی پیوست. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای محلات آرام گرفت.